آداب و رسوم آذربايجان شرقي

دهه محرم

جوش زدن عَـلَم ؛ یعنی علم را می چرخانند ؛ لنگرهایی که علم موقع حرکت به سوی کسی پیدا می کند نشانه ی برآورده شدن حاجت آن شخص است

قفل زنی ؛ یعنی آویختن قفل از پوست بدن

ذغال مالی بر صورت به منظور نشان دادن پریشان حالی

 شب چله

شب چله طولانی ترین شب سال محسوب می شود و مراسم آن اغلب نوعی شب نشینی فامیلی و دوستانه است. در این شب نشینی انواع خوراکی های زمستانی یعنی خشکبار و شیرینی خورده می شود. خوردن میوه های بهاره و تابستانی که به ترفندهای مختلف تا اولین شب زمستان نگهداری شده اند، به نوعی اصرار بر وجود بهار و تابستان گرم و پر برکت است. پختن برنج سفید نیز در شب چله ی بزرگ یا یلدا نوعی جادوی سفید برای سفید روزی و نیکبختی در زمستان سیاه و سرد به شمار می رود. بیشترین مراسم زمستانی به چله کوچک مربوط می شود که سخت ترین و سردترین روزهای زمستان را در بر می گیرد. در بیشتر روستاها و گاه مناطق شهری آذربایجان شرقی، آیین های مشترکی در این خصوص وجود دارد. بر افروختن آتش بر پشت بام ها و گاه تیراندازی یا سر و صدا کردن ، معمول ترین و رایج ترین آداب مربوط به چله کوچک است. گمان بر این است که با افروختن آتش و سر و صدا، پیرزن سرما یا «قاری نَـنـَه» ترسیده و فرار می کند.

چهارشنبه سوری

صبح آخرین چهارشنبه سوری مردم بر سر آب رفته و از روی آن می پرند و می خوانند:

آتیل ماتیل چرشنبه( عاطل و باطل شود چهارشنبه)

بختیم آچیل چرشنبه(بختم بازشود چهارشنبه )

خوردن هفت دانه ی روغنی، شیرینی یا غله نیز از مراسم رایج مربوط به چهارشنبه سوری در آذربایجان شرقی است. درست کردن هفت نوع خوراکی شیرین ( هفت لون) در این روز معمول است. در بعضی نقاط، شیرینی گلابیه، گردو، بادام، پسته، میوه، سیب، پرتقال و نخود و کشمش ، ترکیب هفت لون را تشکیل می دهند.

 

بازي ها

قایش گوتردی : بیش از چهار نفر در آن شرکت می کنند و کمرهای «قایش» خود را باز می کنند و دایره ای کمتر از قطر دو تا سه متر می کشند و یاران بازیکن به دو دسته تقسیم می شوند.

 یک قسمت در داخل دایره هر کدام روی یک کمر «قایش» برای محافظت می ایستند و گروه دوم در خارج سعی می کنند که با بیرون کشیدن آنها از دایره یا به شیوه ای دیگر کمرها را بربایند.

 در این موقع، اگر گروه داخل بتواند با پا به پا یا بدن (از کمر به پایین) بزند، می بازد و بازی عوض می شود و گروه داخل و خارج جای خود را عوض می کند و بازی به همین روش ادامه می یابد.

از بازیهای دیگر «چلینگ آغاج» ، «الک تولنگ» ، «لی لی» ، «تپیک دوشدی» که شبیه کاراته است. «بش داش» را که میان بچه ها – بخصوص دختران – رسم است با پنج سنگ کوچک بازی می کنند.

غذاهاي محلي و منطقه اي

صبحانه‌‌ با ده‌ها نوع‌ مربا، قايماق‌، انواع‌ نان‌ تازه‌ و سنتي‌ كماج‌ و نان‌روغني‌ و… تهیه می شود . از  جمله‌ غذاها مي‌توان‌ به‌ انواع‌ آش‌ (آش‌ شير، آش‌ دوغ‌، آش رشته‌، آش‌ انار، يوقورت‌ لی آشي ، اون بیش آشی ، اوماج آشی ‌) و انواع‌ كوفته‌ (كوفته‌تبريزي‌، كوفته‌ فرنگي‌، كوفته‌ تركي‌) و قيقاناق‌، بادمجان‌ شكم‌ پاره‌، دلمه‌ سيب‌ زمينی ، كوكوي‌ بادمجان‌، خشيل ‌،چغيرتما، يتيمچه‌ محلي‌، املت‌ اسفناج‌، باستيرماپلو، چلوكباب‌، كباب‌ تركي‌، آبگوشت ، قارنی یاریق ، یاپراق کلم رولماسی ، شیشلیک ، من دوشلو شوربا‌ اشاره کرد .

موسيقي

در این میان موسیقی مردمی شناخته شده ی «عاشیق لَر» (عاشق ها) که با سرشت بومی مردم آذربایجان آمیخته است، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. پیشنیه  این موسیقی کم و بیش روشن است و امروزه نیز در برگزاری مراسم و آیین های سنتی نقشی فراموش ناشدنی دارد.

در گذشته، تا زمانی که به دوره اشکانیان باز می گردد، گروه هایی بودند که تاریخ فراز و نشیب های اجتماعی را در قالب سروده ها و داستان ها در بزم ها و گردهمایی ها برای مردم باز می خواندند. این افراد « گوسان» و «خـُنیاگران» ( آواز خوانان ) نامیده می شدند.

عاشق” ساز” می نوازد. ساز آلتی است شبیه تار، مرکب از نـُه سیم که بر سینه می نهند و می نوازند. نام قدیمی ساز «قوپوز» ، (چیزی شبیه کمانچه های کنونی) بود. اغلب ، یک یا دو بالابانچی (نوازنده بالابان) و قاوالچی (دایره زن) ، عاشق را همراهی می کنند. گاهی نیز چند دسته عاشق یک جا ظاهر می شوند و هنر نمایی می کنند.

عاشق ، هنرمند مردم است و باید در چندین هنر مهارت و استادی داشته باشد. او هم شاعراست، هم آهنگساز، هم خواننده، هم نوازنده ، هم هنرپیشه و هم داستان گو. به عبارت دیگر عاشق در تمامی این عرصه ها خلاّق است و هنرمندی است که این همه را، با انگشتان ماهر و صدای دلنوازش، اجرا می کند.

در روزگاران گذشته، به این هنرمندان علاوه بر اوزان و عاشیق، وارساق و یانشاق هم می گفتند و به هنرمندترین و شایسته ترینشان «دده» اطلاق می شد. از این میان می توان به «ده ده یاد یاد» (قرن 10 هـ.ق)، «توراب دده» (12 هـ. ق)، «دده قاسم» (قرن 13 هـ. ق) و «کرم دده» و مشهورتر از همه «دده قورقود» اسطوره ای اشاره کرد.

موسيقي‌ مردمي‌ (فولك‌) آذربايجان‌ از روزگار كهن‌ تاكنون‌ در حيات‌ “عاشيق‌”ها تداوم‌ و تكامل‌ يافته‌ است‌.”عاشيق‌” ها هنرمندان‌ خودساخته‌اي‌ هستند كه‌ بانواي‌ ساز خود ترانه‌هاي‌ دلپذير و متناسب‌ با حال‌ و هواي‌مجالس‌ عروسي‌ها و قهوه ‌خانه‌ها را به‌ ترنم‌ در مي‌آورند. عاشيق‌ها در مراسم‌ عروسي‌ و جشن‌ها حاضر مي‌شوندو از اين‌ راه‌ معيشت‌ روزانه‌ خود را نيز تامين‌ مي‌كنند.

علاوه‌ بر موسيقي‌ عاشيقي‌ موسيقي‌ مقامي‌ نيز در آذربايجان‌ بسيار رايج‌ است‌ و در حال‌ حاضر نيز گروه‌هاي‌موسيقي‌ مقامي‌ متعددي‌ برنامه‌هاي‌ مختلف‌ و متنوعي‌ را به‌ مناسبت‌هاي‌ مختلف‌ اجرا مي‌كنند. موسيقي‌ مقامي‌آذربايجان‌ با اندك‌ تفاوت‌هائي‌، همان‌ موسيقي‌ مقامي‌ ايران‌ است‌ كه در‌ دستگاه‌هاي‌ هم‌ نام‌ و مشابهي‌ اجرامي‌شوند. همچنين‌ موسيقي‌ آذربايجان‌ تحت‌ تأثير موسيقي‌ كلاسيك‌ اروپا و بويژه‌ روسيه‌ آثاري‌ نوين‌ و بديعي‌را خلق‌ و عرضه‌ كرده‌ است‌.

ادبيات قومي

همه مورخان پیش و پس از اسلام و نیز تاریخ نویسان معاصر، گویش آذری را زبان مردم آذربایجان دانسته اند. به عقیده زبان شناسان، زبان فارسی دو گویش دارد؛ یکی دری و دیگری پهلوی. گویش دری ، زبان کتابت و خواندن و نوشتن و آموزش بود، اما گویش پهلوی به زبان های محلی اطلاق می شود که معمولاً در زبان محاوره به کار می آید و در هر محل، مردم با کمی اختلاف به آن تکلم می کنند. ( پهلوی را در جمع «فهلویات« می گویند( .
شعرا و ادبا و اهل علم ، همواره به این دلیل به فارسی دری یا زبان مادری و اصلی می سرایند و می نویسند که زبان ملی سراسر ایران است و به این ترتیب آثار و سخن ایشان فراگیر می شود. آنها خیلی کم و به ندرت به زبان محلی قلم می زنند. به همین دلیل اشعار محلی به زبان آذری یا گویش آذری پهلوی نیز مانند دیگر گویش های محلی از کمیت زیادی برخوردار نیست.
یکی از مهم ترین منابع در این زمینه رساله « روحی انارجانی» تألیف قرن 11 هجری است. این کتاب نمونه گویایی از موقعیت عمومی و رواج زبان آذری پهلوی درمیان مردم آذربایجان است.
احمد کسروی می نویسد از سال 736  هجری، سال مرگ ابوسعید آخرین سلطان مغول تا ظهور شاه اسماعیل صفوی در سال 906 هجری، زبان ترکی در آذربایجان محدود به ترکان و مغولان بود، و مردم آذربایجان همچنان به آذری پهلوی صحبت می کردند. در لغت نامه دهخدا آمده است: ( آذری منسوب به آذر و آذربایجان ، و زبان آذری لهجه ای از فارسی قدیم است که در آذربایجان متداول بوده و اکنون نیز در بعضی روستاهای این استان و بعضی نواحی قفقاز بدان تکلم کنند(