كمال الملك
محمد غفاری (کمالالملک) از هنرمندان به نام عصر قاجار است. وی در سال ۱۲۲۴، در تهران به دنیا آمد. در همان سال و در شش ماهگی، خانوادهاش وی را همراه خود به یکی از قرای کاشان بردند.خانوادهی او اهل هنر بودند، مخصوصاً عمویش «صنیع الملک» از نقاشان زبر دست بود، که کمالالملک همراه او، در سال ۱۲۳۴، به تهران آمد و در مدرسهی دارالفنون به تحصیل پرداخت که در ضمن آن نقاشی هم میکرد تا جایی که تابلوهای او توجه ناصرالدین شاه را جلب کرده و او را به دربار برد و لقب «کمالالملک» را به او داد. ظهور او در عرصه نگارگری با ابداعات و نوآوریهای او، در سبک و روش، فصل تازهای را در بخش هنرهای تجسمی ایران گشوداو با کشیدن تابلوی «تالار آیینه»، که از شاهکارهای وی به شمار میآید، از سوی ناصرالدین شاه به لقب کمالالملک ملقب شد.
وارد طهرانی (محمّد شفیع):
محمد شفیع، فرزند محمد شریف تهرانی، متخلص به وارد و از شاعران تهران است. اجدادش از خدام آستان حضرت عبدالعظیم(ع) بودهاند. به دنبال دعوت عالمگیر پادشاه از استادش، ملاّ سلیم تهرانی، همراه وی به هندوستان رفت و در آن دیار، گاه در حیدر آباد (در دوره فرمانروایی عبدالله قطب شاه) و گاه در دهلی (در دوره فرمانروایی بهادر شاه جانشین عالمگیر شاه)، روزگار گذراند و سرانجام درویشی اختیار کرد.
شریفای طهرانی:
که گاه به کاشف مشهور بود، برادر حمید اسماعیل منصف تحصیل کردهای بود که در طرشت قضاوت میکرد. وی در نظم و نثر تبحر داشت. اشعار مشهور او عبارت است از: لیلی و مجنون، عباس نامه و هفت پیکر. آثار نثر او نیز به قرار زیر است: سراجالخیر، دُرّ مکنون و خزان و بهار.
صبوری طهرانی (محمود):
وی از شاعران تهران در عصر صفویه بوده که فزون بر شاعری به کتابت هم اشتغال داشته است.
عطاءالله طهرانی (استاد):
استاد عطاءالله طهرانی از شاعران و استادان ادب در تهران بوده است.
ساقی میرزا:
معمار شاه اسماعیل صفوی بود، که به مقام وزارت نیز رسید. وی همچنین، طبع لطیفی داشت و شعر هم میسرود. (سده دهم).
افضل نامی طهرانی:
از شاعران اوایل دوران صفوی است که شعرش به غایت رنگین و متین است. از شاگردان مولانا امیدی تهرانی و احتمالاً از ملایان تهران هم بوده که در جوانی به طور ناگهانی وفات یافته است.
حقی رازی (مولانا):
مولانا حقّی، منسوب به رازی، را شاعری زبان آور نگاشته اند.
قاسم بیک افشار:
مشهور به ملّا حا لتی، از نامدارترین شاعران دورهی شاه طهماسب اوّل بود که در تهران نشو و نما پیدا کرد.
شاکر طهرانی :
آخوند شاکر طهرانی در تهران تولّد یافت و در طول زندگی با علما و شعرا محشور بود. وی از سخن شناسان و آشنایان به معانی، بیان، عروض و قوافی یاد شده است. او در اصفهان سکونت گزید و در همان جا وفات یافت.
محمد بن حسین (شیخ یوسف طهرانی):
از عالمان معقول و منقول بود که کتاب الفصول از آثار اوست. وی این کتاب را در سال ۱۱۰۴ قمری (۱۶۹۳ یا ۱۶۹۴ م) تلخیص کرد و نام نقدالاصول به آن داد.
یوسف بن محمود طهرانی(رازی):
از فقهای حنفی قرن هشتم هجری و شارح کنزالدقایق فی فروع الفقه الحنفی بود. این اثر را در سال ۷۷۳ قمری (۱۳۷۱ یا ۱۳۷۲ م) در قاهره به نگارش در آورد.
نصربن مهدی بن نصربن مهدی (ابوالفتح ونکی):
از علمای سادات زیدی مذهب ونک در قرن پنجم بود. وی از بزرگانی چون ابوالفضل محیی بن حسین علوی زیدی و ابوبکر اسماعیل بن علی خطیب نیشابوری استماع حدیث کرده است.
جلال آل احمد:
جلال آل احمد در 11 آذر 1302 در خانواده اى روحانى در تهران چشم به جهان گشود. پدر او سيد احمد حسينى (متولد 1266 شمسى) تحصيلاتش را در حوزه مروى تهران گذرانده بود و او از روحانيون مبارز دوران استبداد رضاخانى بود. جلال به سال 1322 به قصد تحصيل در بيروت، عازم نجف اشرف شد و سه ماه نزد برادر ماندگار شد. ولى بعد از سه ماه احساس عجيبى به او دست داد و از اين سفر رو گرداند و به تهران بازگشت و در همان سال وارد دانشسراى عالى گرديد و در رشته ادبيات مشغول تحصيل شد. جلال آل احمد علاوه بر شغل معلمى به نويسندگى و روزنامه نگارى نيز مشغول شد. بعد از حادثه خونين 15 خرداد 1342 جلال با آن نظريه معروفش درباره روحانيت و امام(ره) يك خط اصلى ترسيم كرد كه تنها اميد رهايى و بسيج توده ها در دست روحانيت آگاه است و نه در دست روشنفكران. كه اين نظريه با پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى در سال 1357 به رهبرى امام خمينى(ره ) بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران به حقيقت پيوست. بعد از اين كه جلال نسبت به روحانيت بويژه نسبت به امام خمينى ((ره )) اظهار علاقه نمود، ساواك به وحشت افتاد و به عناوين مختلف او را مورد تهديد قرار داد و سعى كرد كه جلال را از روحانيت جدا نمايد. در سال 1347 تهديد به مرگ شد. ساواك مى خواست كه جلال را بدون سر و صدا از ميان بردارد و به همين خاطر وى را به اسالم در استان گيلان (ويلاى تابستانى جلال ) تبعيد نمود و سرانجام در يك صحنه ساختگى و مشكوك در روز سه شنبه 18 شهريور ماه 1348 بدون هيچ گونه سابقه بيمارى دارفانى را وداع گفت و توسط خانواده اش در تهران در مسجد فيروزآبادى نزديك حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. روزنامه ها با اشاره ساواك مرگ او را عادى جلوه داده و در اثر سكته قلبى قلمداد نمودند.
آیتالله سید محمود طالقانی:
آیتالله سید محمود طالقانی در اواخر حكومت سلسله قاجاریه پا به عرصه گیتی نهاد و پس از پشت سر نهادن دوران حكومت پهلوی اول و دوم، و چند ماه بعد از به ثمر رسیدن پیروزی انقلاب اسلامی ایران چشم از جهان فرو بست. ایشان تحصیلات خود را در علوم دینی در مدارس رضویه و فیضیه تا سال 1317 ادامه داد و بعد از آن در مدرسه سپهسالار به تدریس علوم دین مبادرت ورزید و درسال 1318 به دلیل اعتراض به سیاستهای رضا خانی زندانی شد. ایشان به فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی علاقمند بود به طوری كه پس از شهریور 1320 كانون اسلام را تأسیس نمود و به گفتن تفسیر برای عموم مردم پرداخت و گروههای مختلف از جمله دانشجویان در جلسات تفسیر قرآن ایشان شركت میكردند. در جریان كودتای 28 مرداد 1332، آیتالله طالقانی به اتهام پنهان كردن شهید نواب صفوی مجددا به زندان افتاد و پس از ترور حسین علاء، نواب و دوستانش برای مدتی در منزل آیتالله طالقانی پنهان شدند. ایشان در سال 1338 به همراه میرزا خلیل كمره در كنفرانس بیتالمقدس شركت نمود و از طرف آیتالله بروجردی برای رساندن پیام ایشان به شیخ شلتوت راهی مصر شد ودر جریان نهضت ملی نفت مبارزات ارزندهای از خود نشان داد.
و در تهران با روحانیون مدافع نهضت ملی و چهرههایی چون بازرگان همراه نمود و در سال 1340 به جمع بنیانگذاران نهضت آزادی پیوست اما از نظر سیاسی عمیقتر و تندتر از بازرگان و فعالتر و عقیدتیتر بود. سید محمود به دنبال مبارزات و فعالیتهای سیاسی در سال 1341 همراه نهضتیها برای مدتی به زندان رفت و بار دیگر در سال 1342 پس از قیام 15 خرداد و دستگیر و به ده سال زندان محكوم شد كه در سال 1346 به دنبال عفو عمومی از زندان آزاد شد و علما هم عمل رژیم در محكوم نمودن ایشان را به باد انتقاد گرفتند و در واقع حضور آیتالله طالقانی در جمع زندانیان نهضت آزادی موجب گردید تا مراجع تقلید به دفاع از آنان بپردازند و اعلامیههایی صادر نمایند. آیتالله طالقانی مسجد هدایت را كانون تبلیغ و ترویج دین كرده و جلسات پرسش و پاسخ به مدت سی سال به صورت ماهیانه در این مسجد تشكیل میشد و جوانان تحصیلكرده در این جلسات حضور داشتند. آیتالله طالقانی به سخنرانیهای خود در مسجد هدایت ادامه داد و به همین خاطر از طرف ساواك ممنوعالمنبر شد. با این حال گروههای مختلف طرفدار ایشان بودند كه ساواك مریدان آیتالله طالقانی را به پنج دسته تقسیم نموده است:
1ـ سران نهضت آزادی و جبهه ملی
2ـ دانشجویان و دانشآموزان
3ـ مهندسین انجمن اسلامی
4ـ افراد اداری و فرهنگی
5ـ تجار و بازاریان
سید محمود در سال 1350 بار دیگر دستگیر و تبعید و هیجده ماه بعد به تهران بازگشت و بار دیگر در سال 1354 زندانی و در آبان 1357 آزاد شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ـ حسب اعتماد امام به ایشان ـ به امامت جمعه تهران منصوب شد و سرانجام در 19 شهریور 1358 چشم از جهان فرو بست.
محمد ابن یعقوب کلینی:
سال ولادت مرحوم كلينى معلوم نيست، ولى سال وفاتش را 328 يا 329 هجرى ذكر كردهاند. مكان ولادت او قريهاى است بنام كلين كه لقب آن بزرگوار مشتق از اسم همين قريه است. كلين قريهاى است در 38 كيلومترى جنوب غربى شهررى و از اين قريه فقها و محدثين زيادى برخاستهاند كه از آن جمله محمد بن يعقوب كلينى ثقة الاسلام و دائى او مرحوم علان است. مرحوم كلينى مدتى در كلين به امامت و رهبرى تشيع پرداخت و سپس به بغداد هجرت كرد و در آنجا نيز به تدريس علوم اهل بيت اشتغال داشت. شيخ كلينى اولين كسى است كه اخبار را مبوب (تقسيم بندى) كرده و الكافى وى اولين كتاب از كتب اربعه شيعه است و اين كتاب كه همچنان مؤلفش بسيار عظيم و افتخار آفرين است داراى 15176 حديث مىباشد. تاليف اين كتاب 20 سال طول كشيد و هنگامى كه كلينى در بغداد بوده است كتاب خاتمه يافته، ولى معلوم نيستشروع كتاب كى و در كجا بوده است.
حکیم خیری طبیب طهرانی:
نامش میرزا یار علی و از اطبای قرن دهم هجری است. طبیب مخصوص شاه طهماسب اوّل بوده و چون به امر شاه معالجه غربا و فقرا به او محول شده بود، به این سبب امور شربت خانه خیریه پادشاهی را در اداره داشت، به حکیم خیری مشهور شده بود.
محمّد هاشم بن محمّد طاهر:
طبیب طهرانی او از طبیبان عصر صفوی بود که کتاب تحفه السلیمانیه را در خواص پارهای اشیا برای شاه سلیمان صفوی نگاشت.
ابوبکر محمد رازی:
ابوبكر محمد رازي در ماه شعبان سال 251 قمري در شهر ري به دنيا آمد. نام او محمد و كنيه اش ابوبكر است. ابوبكر محمد بن زكرياي رازي(313ه.ق-251ه.ق)، فيلسوف، شيمي دان و طبيب مشهور ايراني است. رازي را طبب المسلمين و جالينوس لقب داده اند. وي در ابتدا شغل زرگري داشت و به صنعت اكسير مي پرداخت. ليكن به دليل ناراحتي چشم، آن صنعت را رها كرده و به تحصيل طب پرداخت. رازي ار فرزانگان عصر خود و در علم طب سرآمد روزگار خويش گشت. وي بسيار سفر مي كرد، و از حرمت فراوان برخوردار بود. با بيماران خويش با عطوفت و مهرباني رفتار مي كرد. رازي كه از مشاهير منطق، هندسه و ديگر علوم عقلي بود، از بنيانگذران طب شيمي هم محسوب مي گردد. تعداد تأليفات او را تا 198 و برخي تا 237 عنوان برشمرده اند. در مورد تحصيلات ابوبكر محمد رازي آمده كه او در ري به تحصيل رياضيات، فلسفه، نجوم و ادب پرداخته است . وي در حين آموختن آن علوم، به علم شيمي نيز روي آورد. رازي در علم شيمي جابربن حيان را استاد خويش مي دانست. رازي نيز همانند تمام بزرگان علم و ادب، براي رسيدن به هدف خويش زحمات زيادي را متقبل نموده است.
علی محمد صانعی (استاد):
استاد علی محمد صانعی، معمار باشی، یکی از معماران معروف و برجستهی تهران به شمار میآید. او کسی بود که به ابتکار شخصی خود انقلاب و تجددی در کار ساختمانی در تهران ایجاد کرد و سبک مختلط معماری ایرانی و فرنگی را پیش از هرکس در ایران رایج کرد.
شهید دکتر چمران:
دكتر مصطفي چمران در سال 1311 در تهران، خيابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولك متولد شد.
وي تحصيلات خود را در مدرسه انتصاريه، نزديك پامنار، آغاز كرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند. در دانشكده فني دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و در سال 1336 در رشتة الكترومكانيك فارغالتحصيل شد و يكسال به تدريس در دانشكدة فني پرداخت. وي در همة دوران تحصيل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به امريكا اعزام شد و پس از تحقيقات علمي در جمع معروفترين دانشمندان جهان در دانشگاه كاليفرنيا و معتبرترين دانشگاه امريكا –بركلي- با ممتازترين درجة علمي موفق به اخذ دكتراي الكترونيك و فيزيك پلاسما گرديد. از 15سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيتالله طالقاني، در مسجد هدايت، و درس فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري و بعضي از اساتيد ديگر شركت ميكرد و از اولين اعضاء انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي دوران دكتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملي شدن صنعتنفت شركت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداري از نهضتملي ايران در كشمكشهاي مرگ و حيات اين دوره بود. بعد از كودتاي ننگين 28 مرداد و سقوط حكومت دكتر مصدق، به نهضت مقاومت ملي ايران پيوست و سختترين مبارزهها و مسئوليتهاي او عليه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ايران، بدون خستگي و با همه قدرت خود، عليه نظام طاغوتي شاه جنگيد و خطرناكترين مأموريتها را در سختترين شرايط با پيروزي به انجام رسانيد. در امريكا، با همكاري بعضي از دوستانش، براي اولينبار انجمن اسلامي دانشجويان امريكا را پايهريزي كرد و از مؤسسين انجمن دانشجويان ايراني در كاليفرنيا و از فعالين انجمن دانشجويان ايراني در امريكا به شمار ميرفت كه به دليل اين فعاليتها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي از سوي رژيم شاه قطع ميشود. پس از قيام خونين 15 خرداد سال 1342 و سركوب ظاهري مبارزات مردم مسلمان به رهبري امامخميني(س) دست به اقدامي جسورانه و سرنوشتساز ميزند و همه پلها را پشتسر خود خراب ميكند و به همراه بعضي از دوستان مؤمن و همفكر، رهسپار مصر ميشود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سختترين دورههاي چريكي و جنگهاي پارتيزاني را ميآموزد و به عنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته ميشود و فوراً مسئوليت تعليم چريكي مبارزان ايراني به عهدة او گذارده ميشود. بعد از وفات عبدالناصر، ايجاد پايگاه چريكي مستقل، براي تعليم مبارزان ايراني، ضرورت پيدا ميكند و لذا دكتر چمران رهسپار لبنان ميشود تا چنين پايگاهي را تأسيس كند. او به كمك امام موسيصدر، رهبر شيعيان لبنان، حركت محرومين و سپس جناح نظامي آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مباني اسلامي پيريزي نموده كه در ميان توطئهها و دشمنيهاي چپ و راست، با تكيه بر ايمان به خدا و با اسلحة شهادت، خط راستين اسلام انقلابي را پياده ميكند دكتر چمران با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز ميگردد. همه تجربيات انقلابي و علمي خود را در خدمت انقلاب ميگذارد؛ خاموش و آرام ولي فعالانه و قاطعانه به سازندگي ميپردازد و همة تلاش خود را صرف تربيت اولين گروههاي پاسداران انقلاب در سعدآباد ميكند. سپس در شغل معاونت نخستوزير در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر مياندازد تا سريعتر و قاطعانهتر مسئله كردستان را فيصله دهد تا اينكه بالاخره در قضية فراموش ناشدني «پاوه» قدرت ايمان و ارادة آهينن و شجاعت و فداكاري او بر همگان ثابت ميگردد.